۱۳۸۷ فروردین ۱۴, چهارشنبه

SُُMS

این مطلب که در هفدهم دسامبر 2006 انتشار یافته بود، از گفتگاه قدیمی بدینجا منتقل شد.
بیست و ششم آذر ماه ۱۳۸۵
SMS

در امتداد روزهایی که می گذرند، می آیند فرصتهایی که نگاهی نافذتر بر اندام لحظه ها می افکنیم. نفوذ نگاهها، اما از یک سنخ نیست؛ نه تنها هر کس نگاه خود را دارد، بلکه گمان می برم که هیچکس نیز نتواند که یک حس واحد را در دو نوبت ِ حتا متوالی، درست یک گونه تجربه کند. یعنی موضوع یگانه، شاید هیچگاه به گونه ای یکسان حس نشود. همین است که می تواند ارزش اخلاقی یا زیبایی شناختی بارزی به احساس ها بدهد. اگر اندیشه با حس ِ نافذ درآمیزد، حس ِ ما اندیشه شود یا اندیشیده شود و چه در درون خود و چه در برون، با قلمی، رنگی، نُتی، آوازی و یا گفتاری بیان شود، یعنی به معنای عام، به زبان آورده شود، به دلیل همان وجه زیبایی شناختی اش، مانا می شود. به بیانی دیگر حسی که از درکی نافذ در لحظه ای به دست آید و بیان شود، هم وجهی زیبایی شناختی می یابد و هم وجهی فهمیدنی. نمی خواهم بگویم این هنر است و نمی خواهم شرحی دربارۀ هنر بدهم. تنها دارم به این وجوه دوگانه در احساسهایی که از درکی نافذتر یا ژرفتر از نگاه گذرای همیشگی و بی تأمل، به دست می آیند، اشاره می کنم.

رسانۀ اس ام اس کاربردهای بسیاری یافته است. به نظر هم می رسد که ایرانیان، ذوق بسیاری برای شناخت و ایجاد کارکردهای رسانه ها داشته باشند ( ماکس وبر می گوید که ایران نخستین کشوری بود که کارکرد سیاسی – اجتماعی تلگراف را به کار برد). اکنون نوع جدیدی از زیبایی شناسی و حسّ هنری خاصّ ما دارد در پیام کوتاه هم تولید و هم باز تولید می شود.

از هنگامی که دارای تلفن همراه شده ام تا کنون بسیاری از پیامها را دریافت کرده ام که دارای آن وجه زیبایی شناختی بوده اند که نگاه آدم را به درون لحظه های گذرا سوق می دهد و وامی داشته اندم که در گذشت بی بازگشت زمان درنگ کنم. به گمانم این درنگ برای بسیاری کسان و شاید برای همۀ دریافت کنندگان، رخ می داده است و می دهد. به ضرورت محدودیت خزانۀ دستگاه تلفن، هر از چندی این پیامها را پاک می کنم. امشب که می خواستم باز هم به این کار بپردازم، با خود گفتم که خوب است آنها را در اینجا بنگارم. آنچه می آید تنها به ترتیبی است که در یافت کرده ام، از نو ترین تا قدیمی ترین. آنهایی را هم که می دانستم یا گمان می بردم که فرستانندگانشان دوست ندارند که در اینجا بیاورم، حذف کرده ام. تفسیری بر آنها ندارم؛ هرچند گمام می کنم که بسیار تفسیر پذیرند، ازیرا که بسیار پر معنی اند:

1- بی زلف سرکشش از ما، دل / همچون بنفشه بر سر زانو نهاده ایم.

2- زندگی دو نیمه دارد، نیمۀ اول در آرزوی نیمۀ دوم؛ نیمۀ دوم در حسرت نیمۀ اول.

3- سخندانی و خوشخوانی نمی ورزند در شیراز / بیا حافظ که تا خود را به ملکی دیگر اندازیم.

4- در نگاه کسی که پرواز را نمی فهمد، هر چه اوج بگیری، کوچکتر خواهی شد!

5- واقعاً همین طور است...اما درد ما، حیات ماست؛ زیستن در میان کسانی که نه پرواز را می فهمند، نه ترنم باران را می شنوند و نه سبز زیستن را باور دارند. بلکه خاکستری می بینند و خاکستری باور می کنند.

6- Some people are standing in the middle of happiness, but still seek it!

7- در بیکران زندگی دو چیز افسونم می کند: آبی آسمان که می بینم و می دانم که نیست. وبیکران حضرت حق که نمی بینم و می دانم که هست.

8- U know what makes me happy when you send me SMS? Not your jokes, texts or puzzles, but your NAME that apears when it beeps…knowing that U remember me!

9- ما عاشق فهم و ادب و معرفتیم / ما خاک قدوم هر چه زیبا صفتیم / از زشتی کردار دگر خسته شدیم / محتاج دو پیمانه مِی ِ معرفتیم.

10- هست آن نیست که هر لحظه کنارت باشد / هست آن است که هر لحظه به یادت باشد.

11- آرزویم این است، نرود اشک در چشمان تو هرگز، مگر از شوق زیاد، نرود لبخند از عمق نگاهت هرگز، و به اندازۀ هر روز تو عاشق باشی، عاشق آنکه تو را می خواند، و به لبخند تو از خویش رها می گردد.

12- در گذرگاه زمان، خیمه شب بازی دهر، با همه تلخی و شیرینی خود می گذرد... عشق ها می میرند... رنگها رنگ دگر می گیرند... و فقط خاطره ها هست، گرچه شیرین و چه تلخ، دست ناخورده به جا می مانند.

13- اگر کلید قلبی را نداری، قفلش نکن. اگر کسی را دوست داری، خوردش نکن. اگر دستی را گرفتی، رهایش نکن (زرتشت).

14- پذیرا شویم یکدیگر را با لبخندی آن هنگام که تبسم سخت دشوار می نماید.

15- روز وصل دوستداران یاد باد / یاد باد آن روزگاران یاد باد / کامم از تلخی غم چون زهر گشت / بانگ نوش شادخواران یاد باد.

16- ای صمیمی ای دوست! گاه بیگاه لب پنجرۀ خاطره ام می آیی... ای قدیمی ای خوب! تو مرا یاد کنی یا نکنی، من به یادت هستم. آرزویم همه سرسبزی توست. دایم از خنده لبانت لبریز.

17- Making a million Friends is not a miracle; the miracle is to make a friend who will stand by you in a million Ways.

18- دل آدم مثل یه جزیره دور افتاده میمونه. اینکه کی واسه اولین بار پا به جزیره میزاره مهم نیست. مهم اون کسیه که هیچ وقت جزیره رو ترک نمی کنه.

19- ... خداوندا! به ما صبری عطا کن تا چیزهایی را که نمی توانند تغییر کنند، تحمل کنیم؛ و جرعت و شهامتی عطا کن تا چیزهایی را که باید تغییر کنند، تغییر دهیم؛ و مهم تر از آن عقلی عطا کن تا فرق این دو را درک کنیم.

20- یک روز رسد غمی به اندازۀ کوه؛ یک روز رسد نشاط اندازۀ دشت؛ افسانۀ زندگی چنین است، عزیز؛ در سایۀ کوه باید از دشت گذشت.

21- باشه (ok) اگه یه روز شاد بودی، آروم بخند تا غم بیدار نشه؛ و اگه یه روز غمگین شدی، آروم گریه کن تا شادی نا امید نشه ( چارلی چاپلین).

22- فرمان دادم بدنم را بدون تابوت و مومیایی به خاک سپارند تا اندامهای تنم بخشی از خاک ایران شود (کورش کبیر)؛ سالروز میلادش مبارک.

23- پاییز شکسته در تمامی بهار / ردّ پرواز پرستو، خاطرۀ کمرنگی در تمامی حوصله ات / اما هنوز پا در جا، با خیالی خیس دلواپسم که فردا، در باور باران وُ نسیم، شام سبز من و تو، در کدام شاخه می نشیند، در هیأت شکوفه ای، فردا ... شاید (بهمن قره داغی).

24- اکنون که به آشفته دلانت نظری هست...........از سوی تو ما را دل آشفته تری هست.

25- فرقی نمی کند گودال آبی کوچک باشی یا دریایی بیکران. زلال که باشی "آسمان در توست".

26- امروز صبح که خدا پنجرۀ آسمونو باز کرد، پرسید چه آرزویی داری. منم گفتم مواظب کسی که داره این اس ام اسو میخونه باش، چون خیلی عزیزه....

27- کاش می شد اشک را تهدید کرد / مدت لبخند را تمدید کرد / کاش می شد در میان لحظه ها، لحظۀ دیدار را نزدیک کرد....

28- خالیه سفرۀ زمین، دست سخاوت تو کو؟ زخمیه شونه های عشق، مرحم رحمت تو کو؟ میلاد مهدی مبارک.

29- عشقو «اد» کن، غمو «دیلیت» کن، برای غرور «آف» بزار، دروغ رو «بک» کن، از انسانیت «کپی» بگیر، حالا واسه عزیزترین «سند» کن.

30- باغها را گرچه دیوار و در {است} / از هواشان راه با یکدیگر است / شاخه ها را از جدایی گر غم است / ریشه هاشان دست در دست هم است....

31- بخوان خدای را، بخوان/ گره گشای را بخوان. میلاد خاتم رسولان آسمانی بر شما پیروز و خجسته باد.

32- دلم، گرفته. هوای دیاری غریب تر دارم.

33- ستاره ها نمی می رند؛ حتا اگر تاریک ترین شبها از راه برسند.

34- گرچه یاران فارغند از یاد ما / از من ایشان را هزاران یاد باد.

35- و امروز سدمین (صدمین) سالروز آزادی خواهی ایران (14 مرداد).

36- از جلوی گلفروشی رد می شدم، دیدم یکی از گلها نیست. نگرانت شدم اس ام اس زدم ببینم خوبی؟

37- 2 c light, look @ sun/ 2 c love, look @ moon/ 2 c beauty, look @ nature/ 2 c hope, look @ future/ 2 c movement, look @ wave/ but 2 c all of them, look @ MIRROR.

38- بی دریا کشتی بی معنا ست. مرگ کشتیها، اما در دریاست. بدون باورها، انسان بی معناست. مرگ آدمی اما، در انجماد باورهاست.

39- سرو چشمی چنین دلکش، تو گویی چشم ازو بردوز/ برو کاین وعظ بی معنی، مرا در سر نمی گیرد/ سخن در احتیاج ما و استغنای معشوق است/ چه سود افسونگری ای دل، چو در دلبر نمی گیرد.

40- کویر جوکه. یه فالی برات می گیرم: شدم از عشق تو شیدا کجایی؟ ز جان می جویمت جانا کجایی؟

41- یادمان باشد از امروز خطایی نکنیم/ یا که در خویش شکستیم، صدایی نکنیم/ پر پروانه شکستن هنر انسان نیست/ گر شکستیم ز غفلت، من و مایی نکنیم/ یادمان باشد اگر شاخه گلی را چیدیم/ وقت پرپر شدنش، سرّ و صدایی نکنیم/ یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند/ طلب «عشق» ز هر بی سر و پایی نکنیم.

42- یک روز دوست داشتم. اکنون دوست دارم که دوست داشته شوم. و فردا هرگز دوست نخواهم داشت.

43- در زندگی زخمهایی است که.....

44- پرنده گفت: چه هوایی، چه بویی!... بهار آمده است.

45- Some people say: Joy is greater than sorrow, other say: sorrow is greater than joy. But I say unto you, they’re inseparable.Together they come, & when one sits alone with you at your board, remember that the other ia asleep upon your bed.

46- دروغ را / که عمر چه شادمانه می گذرد / به شهری که ریا را پنهان نمی کنند و صداقت همشهریان تنها در همین است!!!

47- چرا باز هم غم؟ / چرا باز دلشوره های دمادم؟ / پسینگاه جمعه؛ / همان لحظه های هبوط / همان وقت میلاد آدم!

48- جشن اردیبهشتگان، روز راستی، پایۀ نیکی، فرشتۀ نور و آشتی، که کارگزار درمان دردها و بیماریها و تمییز دهندۀ راستی از ناراستی است، بر شما آریاییان نیک نهاد و پاک دل مبارک باد. بیایید دست در دست هم سنتهای نیکمان را زنده کنیم.

49- میزی برای کار، کاری برای تخت، تختی برای خواب، خوابی برای جان، جانی برای مرگ، مرگی برای یاد، یادی برای سنگ. این بود معنای زندگی؟!

50- دو کس از آب حیات نو شیدند. یکی گفت: حیف شد، از آب حیات تنها جرعه ای نصیب ما شد. دیگری گفت: خوب شد، از آب حیات جرعه ای هم نصیب ما شد!

51- دوستی مثل ایستادن روی سیمان خیسه. هر چی بیشتر بمونی، رفتنت سخت تر می شه و اگر رفتی، جای پات واسه همیشه می مونه.

52- سفر پنج است. به دل، به پا، به همت، به دیدار، و در فنای نفس (ملاصدرا). نوروز مبارک.

53- چنین گفت زرتشت: که سوزانید بدی را در دشت، تا ز آتش برون آید نیکی. پس تو هم چنین کن. (چهارشنبه سوری مبارک)

54- کاش آب می بودی... گر می شد آن باشی که خود می خواهی: آدمی بودن حسرتا، مشکلی است در مرز ناممکن...(شاملو).

55- عشق فقط عشق لاتی، عرق سگی و آبجو قاطی، پری و زری، شمسی و فاطی. فکر نکنی گنده لاتیم، خاصّیم بگیم خاطر خاتیم.

56- غزلی عاشقانه: یوزپلنگی بود. حاضر بود جانش را برای «او» بدهد. آخر هم چنین شد. او گرسنه بود.

برچسبها: ,

0 Comments:

هیچ نظری موجود نیست: