۱۳۸۷ فروردین ۱۴, چهارشنبه

SMS-1

ایم مطلب که در سی و یکم دسامبر 2006 منتشر شده بود، از یک گفتگاه قدیمی بدینجا منتقل شد.
دهم دی ماه ۱۳۸۵
SMS -1
sms های جدیدی که در این مدت دریافت کرده ام را در ادامۀ آنچه پیشتر در اینباره گفته شد، در زیر می بینید .

با آن که فراغت کافی برای پرداختن به مضمون و تحلیل پیامها نیست، همین قدر بسنده کنم که به نظر من حیطه ای مهم در امر «ارتباط» گشوده شده است و باید آن را گرامی داشت. زندگی، در یک کلام، نیست مگر زندگی اجتماعی. و زندگی اجتماعی یعنی ارتباط. به راحتی می توان دریافت که ارتباطات نسل های جدید به سرعت در حال کاهش بوده است و این حالت بسیار خطرناک است. گسست ارتباطی که به طور بین نسلی اتفاق افتاده بود، خود به تنهایی برای مهیا کردن زمینه و شرایط یک اضمحلال اجتماعی کافی بوده است و اگر این گسست در روابط درون نسلی هم رخ دهد، یک فاجعۀ تمام عیار را رقم خواهد زد. به همین دلیل باید از هر فرصت و گرایشی که برای افزایش ارتباطات بین فردی پدید می آید، استقبال کرد. اما در پدیدۀ پیامهای کوتاه به نظر می رسد که آنچه رخ می دهد، فراتر از ارتباطات بین فردی است؛ گویی پیامهای کوتاه فرصتی را آفریده است که به طور ساده «ارزش» آفریده شده و مبادله گردد. آنچه را که در مطلب پیشین دربارۀ پیامهای کوتاه گفتم، خودم به همین گونه می فهمم که در شرایط خلاء ارزشی جامعه و شرایطی که حتا می توان آن را شرایط نابودسازی سیستماتیک ارزشهای اجتماعی نامید که از سوی سوداگران قدرت کریستالی (قدرت چگالین، غیر منتشر و نابرخوردار از ریز- قدرت های مؤید و مؤجد کلان – قدرت) که به تعبیر درخشان حسین نوری نیا «رشک برنده به سامان اجتماعی و ارزشهای آن هستند» در پیش گرفته شده است، جامعه با نرم ترین روشها دارد از کیان خود پاسداری می کند. بازتولید ارزشها و میزانهای اخلاقی که در پیامهای کوتاه رخ می دهد، امروزه، کارکردی برابر محوری ترین جریانهای ادبی در طول تاریخ ایران پیدا کرده است. در گذشتۀ تاریخی مان نیز همواره با نیروهای غارتگری که از حاشیۀ جغرافیایی متن را نشان گرفته و با ورود بی اجازه و گستاخانه شان، با فهم بدوی شان از شأن اجتماعی انسان، کمر به نابودی آن می بسته اند، رو به رو بوده ایم. در تمامی این دوران دو هزار ساله، فرهنگ، به طور عام، و ادبیات ما، به طور خاص، مسؤولیت حفظ کلیت اجتماعی مان را بر دوش داشته اند. گمان می کنم که پیامهای کوتاه، هرچند نه به تنهایی، چنین کارکردی یافته اند.

1- پیشینیان گفتند: باید سوخت، باید ساخت. گفتیم: باید سوخت، نه خود را، که دنیا را؛ باید ساخت، نه دنیا را، که خود را.

2- برگ در انتهای زوال می افتد؛ میوه در انتهای کمال. بنگر که چگونه می افتی؛ چون برگی زرد یا سیبی سرخ؟ (کنفسیوس).

3- سه نصیحت: به همه لبخند بزن اما با یک نفر بخند. همه را دوست داشته باش اما عشق یک نفر باش. در قلب همه باش اما یک نفر را در قلبت داشته باش

4- وقتی خدا بهت می گه «باشه» چیزی رو که می خوای بهت می ده؛ وقتی می گه «صبر کن» چیز بهتری بهت می ده؛ وقتی می گه «نه» داره بهترین رو برات آماده می کنه.

5- شاید «زندگی» آن جشنی نباشد که ما آرزویش را داشتیم، اما حال که به آن دعوت شده ایم، بگذار تا می توانیم «زیبا برقصیم».

6- نمی دانی چقدر رقصنده است مرا. پس لاجرم رقصندۀ خوبی شده ام.

7- من نیز چو خورشید دلم زنده به عشق است، راه دل خود را نتوانم که نپویم (فریدون مشیری).

8- رمه ام گم شده است. شب سنگین بیابان، گویی، رمه ام را دزدید. رمه ام، آن همه شیری که برایت گفتم، ناگهان گم شد و رفت؛ حرف مردم شد و رفت. چه کسی گفت خدا شبان همه است و برادرها را، تا ته ِ دریای سبز رهنمون خواهد بود؟ و کسی آن بالا، خود، شبان ِ من ِ معصوم نبود. غفلت من رمه را از کف داد. غفلت او شاید، هم از آن دست مرا، هم از آن دست تو را، رمه را، همه را.

9- چو رسوا کرد ما را درد عشقش، همی کوشیم به رسوا کردن دل.

10- همچون پرنده ای سرمازده، بر شاخه ای لرزان در زمستانی یخ زده، نه جان پروازم نه امید کوچم، گرچه لبریز از شوق پروازم.

11- کاش می شد عادت کنی که عادت نکنی.

12- و سپس هیچ می شدی؛ به قول «شازده کوچولو»، انسان آن موجودی است که انسانیتش در گرو اهلی شدنش است؛ یعنی خو کردن.

13- اگر درخت خرما هستی، باید سنگهایی را که به طرفت انداخته می شوند، تحمل کنی (ضرب المثل اتیوپیایی).

14- اگر درخت انسان هستی باید از سنگهایی که آرمانت را آماج خود می کنند، بپرهیزی (ضرب المثل اتوپیایی!). اتوپیست نباش اما اتوپیایت را از دست مده.

15- سنگی که طاقت ضربه های تیشه را ندارد، هرگز تندیسی زیبا نخواهد شد! فقط یک بار فرصت داری که از وجودت تندیسی زیبا بسازی. پس از زخمۀ تیشه خسته مشو!

16- به جای دسته گل بزرگی که فردا بر گورم نثار خواهی کرد، امروز به شاخه گل کوچکی یادم کن؛ به جای اشکی که فردا بر مزارم خواهی ریخت، امروز به تبسّمی شادم کن.

17- روز به روز در چگونگی جهان پرسشهای بیشتری در ذهنم شکل می گیرد.

18- پرسش، زندگی است. آن کس که پرسش ندارد، نه می تواند عشق بورزد و نه می تواند عشقی را بپذیرد. پس نمی تواند زندگی کند. آن کس که پرسش ندارد، چنان غرقه در خویش است که جایی برای فهمی دیگر، کسی دیگر، حقیقتی دیگر در او نیست.

19- هیچوقت نتونستم به دلم یاد بدم که نشکنه! ولی همیشه یادش داده ام که وقتی شکست، لبۀ تیزش دست کسی رو که شکسته اش، نبره!

20- معرفت یک حادثه است؟ و آن را که چراغ نبیند، به چراغ چه بیند؟ یا خنک آن را که عالم را برای نظام او آفریده اند، نه او را برای نظام عالم. گفتا به عشق رستی از عالم کشاکش / رستی ز عالم اما از خویشتن نرستی.

21- آن که به عشق رسته باشد، لاجرم از خویشتن رسته است. و آن که به عشق نرسته باشد، از هیچ چیز نرسته است. رستگاری جز عشق نیست و عشق جز وارهیدن از خویش.

22- هفت شهر عشق 1- نگاه و دل ربایی 2- قرار و آشنایی 3 - روز های تلایی 4- بهانه و فکر جدایی 5- بی وفایی 6- خودخواهی و بی اعتنایی 7- اشک و آه و تنهایی

23- سیب: سر زنده وشاد. هلو: ملوس و دوست داشتنی. لیمو:تلخ و بد اخلاق. خربزه: شیرین ولی خسته کننده. توت فرنگی: جذاب و مغرور. پرتقال: باهوش و زیرک. خیار: ساکت وتنها. هندوانه: مهربان. گیلاس: خجالتی و تو دل برو. موز: باوقار.

24- Birth is start of life; Beauty is art of life; Love is part of life; Death is last of life; but friendship is heart of life.

25- Ther is no secret to Success. It is the result of preparation, hard work, and learning from failure(وزیر خارجۀ سابق امریکا Colin Powel که از پایین ترین لایه های اجتماعی برخاسته بود و با تلاش خود به چنین مرتبه ای در قدرت دست یافت)

مجموعه ای از پیامها، پیامهای شب یلدا و سپس عید غدیر بودند؛ که از حیث تنوع و گرایشهای مندرج در پیامها، باید آنها را بسیار جالب دانست. در مورد شب یلدا، همین بس که اصولا یلدا و مراسم آن مناسبتهایی محسوب نمی شده اند که بتوان آنها را تبریک گفت؛ بلکه تنها برگزار می شده اند. اما در شرایط کنونی این گرایش جامعه به پاسداشت و یادآوری ِ آن، به گونه ای که آن را به مناسبتی شایان تبریک تبدیل کند، خود، بسیار جالب و تأمّل برانگیز است. حتی باید این گرایشها را مهم توصیف کرد. درواقع، جامعه، منظور (Intention) جدیدی دنبال کرده یا کارکرد جدیدی در این سنت پدید آورده که اولا باید آن را در چارچوب زمان و شرایط روز فهمید؛ ثانیا فهم آن در گرو فهم کلیت و روش نوعی از رفتار و سازگاری اجتماعی ایرانیان است که احتمالاً می توان آن را در یک کلام در مفهوم «رندی ِ» ایرانی بیان نمود؛ و ثالثا آنچه برای من بسیار حائز اهمیت است، آنکه، جامعه می تواند یک کنش ِ جمعی را سازمان داده و به اجرا در آورد؛ و این بسیار حائز اهمیت است؛ زیرا نشان از آن دارد که این مصدوم هنوز توان اندیشیدن، تصمیم گرفتن و عمل کردن دارد؛ که صرف نظر از هدف اقدام و نوع اقدام، نفس ِ این توانمندی از دید من و برای من بسیار مهم است – تا ریشه در آب است امید ثمری هست.

1- عید غدیر، عید ارج نهادن به ناب ترین مفهوم عدالت، بر عدالت دوستان مبارک باد.

2- یلدا، این یادآور پیروزی مزدای یکتا بر اهریمن و زایش مهر ِ مهرگستر بر شما و همۀ ایرانی اندیشان خجسته باد.

3- شب یلدا، زادروز میترا، الهۀ مهر مبارک؛ شاد زی مهر افزون.

4- روی گل شما به سرخی انار. شب شما به شیرینی هندوانه. خنده تان مانند پسته. و عمرتان به بلندی یلدا. شب یلدا مبارک.

5- یک شاخه گل سپید تقدیم تو باد / رقصیدن شاخ بید تقدیم تو باد / تنها دل ساده ای است، داریی من / آن هم شب عید تقدیم تو باد.

6- «شب یلدا تولد مهر است. شب مهرآفرین ایرانی است...» امیدوارم شب یلدایی پر از مهر و شادی در کنار عزیزانتان داشته باشید.

7- یلدا، شب قدر شب زنده داران را به آن شبگرد خوش باش می گویم! چشمانت به صبح پاینده روشن باد!

8- یلدا، این یادآور پیروزی مزدای یکتا بر اهریمن و زایش مهر ِ مهرگستر بر شما و همۀ ایرانی اندیشان خجسته باد.

9- یلدا تجدید صمیمیت و محبت است، گرمی اش داریم. یزدان، پناه.

10- تو خوشگل ترین، خوش تیپ ترین، با کلاس ترین، آدم روی زمین هستی .... اینم هندونۀ شب یلدا.

11- بیا ای دل کمی وارونه گردیم؛ برای هم بیا دیوونه گردیم؛ شب یلدا شده نزدیک ای دوست؛ برای هم بیا هندونه گردیم. شب یلدا پیشاپیش مبارک.


برچسبها: ,

نوشته شده در 12/31/2006 07:48:00 PM توسط: Esmaeil Khalili.
0 commentslinks to this post
0 Comments:

هیچ نظری موجود نیست: