این مطلب که در پنجم ژولای 2004 انتشار یافته بود، از گفتگاه قدیمی بدینجا منتقل شد.
6/07/2004 6:19 A
اين عنوان، عنوان اثري است از پرويز خرسند. اما در اينجا مي خواهم در اينباره بگويم كه براي مرگ آن جوامع كوچك بسته كه همه چيزش از حصار -البته بسيار بلندگذشته- مي آمد، كمتر كسي نگريست. همه گريستند. اما مرثيه مرگش را كسي نسرود. ما هنوز نمي دانيم كه كدام گذار را تجربه مي كنيم. بويژه ما ايرانيان.
برچسبها: فهم تاریخ ایران
2 Comments:
Noorinia said...
شايد به درستي ندانيم كدام گذار را تجربه ميكنيم، اما تلاشمان براي فهميدن بوده است. فكر ميكني همين پرسشي كه به ذهن تو و به عبارتي ذهن جمعي ايرانيان آمده است چه معنايي دارد، به غير از اينكه دانستن و فهميدن برايش مسأله است و هنوز موج است و آرام ندارد تا دريابد. آيا نشانههاي نگريستن را نميبيني؟ من در همين سه خط ميبينم، براي همين اميدوارم
Noorinia said...
اما ناسروده رهايش نكردهايم. تلاش ميكنيم كه بسراييم. سالهاست كه تلاش ميكنيم. اصلا همين سه خط همين دغدغه حاكي از تلاش ذهن جمعيمان است. آيا كورسوي اميد را نميبيني؟