۱۳۸۷ فروردین ۱۴, چهارشنبه

یاشاسون دولت مشروطه مزهر آن یاشاسون

این متن که در بیست و پنجم ژوئن 2006 نگاشته شده، از یک گفتگاه قدیمی بدینجا انتقال یافته است.
به استقبال چهارده مرداد: نخستین بهار آزادی
نخستین سدۀ مشروطه گرامی ، اندیشگان بنیادینش بارور و برهمگان خجسته باد
چهارده مرداد سال 1285، درست 46 سال و 351 روز قبل از کودتای 28 مرداد سال 1332، با امضاء فرمان مشروطیت، مبارزه ای که به گمان من گرانسنگ ترین مبارزۀ ملت ما در بیش از 2400 سال بود، به ثمر رسید. هرچند افسوس نتوانستیم بسیاری از دستاوردهای آن را نگه داریم، که اگر چنین شده بود، می توان با اطمینان گفت که انقلاب اسلامی نه لازم می آمد و نه حادث می شد. بر آنم که در یاد کرد این استثناء تاریخی و در استقبال از نخستین سده اش، سخنانی را در اینجا بیاورم.
« در این میان فروردین 1286 فرا رسید و بهار آغازید. این برای ایرانیان نخستین بهار آزادی و خود از خوشترین زمانها می بود. انبوه مردم، با دلهای پر از امید و آرزو، در راه پیشرفت کشور به کوشش برخاسته، و پیر و جوان و توانگر و کم چیز، ملا و عامی، همگی کار می کردند. هوس ها و کینه ها زبون گردیده و آرزوی پیشرفت کشور و توده به همگی آنها چیره گی می داشت.
در تبریز، در این بهار یک کار گرانمایۀ بزرگی پیش می رفت، و آن مشق سپاهیگری و تیراندازی کردن می بود. این کار از زمستان آغازیده بود، ولی پیشرفت آن در بهار رخ داد. از چند ماه باز، با دستور انجمن، روزهای آدینه بازار بسته می شد و مردم در سه مسجد گرد می آمدند و سه تن از سخن گویان، هرکدام در یکی از آن مسجد ها به منبر می رفتند و به مردم سخن می گفتند.
اینان سخن از قانون و از برابری و از همدستی و مانند اینها راندندی و نویدها به مردم دربارۀ آینده دادندی، و بیشتر برای گفته های خود گواه از قرآن و حدیث آوردندی. معنی مشروطه و نتیجه های آن را، بدان سان که اروپاﺋیان می شناختند، کمتر می دانستند، و از سیاست و رفتاری که با همسایگان بایستی داشت، کمتر آگاه می بودند.
ولی بارها از ناتوانی کشور سخن به میان آورده و شکست فتحعلی شاه و از دست دادن قفقاز و داستان های مانند آن را یاد کرده، دلها را سهانیدندی، مردم را به گرفتن تفنگ و آموختن تیر اندازی و سپاهیگری برانگیختندی. این خواست همگی پیشروان می بود. کسان بسیاری از بازاریان و دیگران تفنگ و فشنگ خریدند، و روزهای آدینه در بیرون شهر گرد می آمدند و تیراندازی می نمودند و یا به اسب دوانی می پرداختند. به این کار از زمستان آغاز کرده بودند، ولی چون بهار آمد، بیشتر به آن کوشیدند، و از گردش ها و خوشی ها بسیار کاسته و به این کار افزودند.
همکاوار که خاندان ما در آنجا می نشست یکی از گردش گاه های تبریز است. نوبهاران که سبزه از زمین روید و درختان انبوه بادام از شکوفه رخت سفید پوشد، فرسخ در فرسخ زمین همه سبز و شاداب و هوا همه پر از شکوفه گردد. در سال های پیشین، در بهار، روزهای آدینه مردم شهر دسته به دسته به اینجا روآوردندی و در باغ ها پراکنده گردیده و به خوشی وشادی پرداختندی، و از هر سو هیاهو و آواز بلند بودی، و در این میان فراشان درباری در اینجا و آنجا مست گردیده و بدمستی ها کردندی و فریاد و آشوب برانگیختندی.
ولی در این بهار، من نیک به یاد می دارم که جز دسته های اندکی در این باغ ها دیده نمی شدند و اینان نیز، اگر به نزیکشان رفتمیمی و گوش دادیمی، بیش از همه سخن از کشور و پیشرفت آن می رانند. دیگر نه فراشی پیداست و نه کسی را یارای بدمستی می باشد ولی از آن سوی در بیرون پل آجی که دشت و بیابان است، روزهای آدینه، دسته دسته مردم، سواره و پیاده گرد می آمدند. سوارگان به اسب دوانی و پیادگان به تیراندازی می پرداختند. گذشته از بزرگان، برای بچگان تفنگهای چوبین ساخته بودند که آنان نیز در یک گوشه گردآمده و تیراندازی می کردند.
این گام نخست بود، و سپس آن را به راه بهتری انداختند، و آن اینکه در هر کویی یک دسته، به آموزگاری یکی از سرکردگان سرباز ( سرکردگان فوج ها) به مشق سپاهیگری پرداختند. پیر و جوان، توانگر و کم چیز، به رده ایستاده به آواز ( یک دو) پا به زمین می کوفتند. ملایان و سیدان، با دستار و رخت های بلند، تفنگ به دوش انداخته، همپای دیگران مشق می کردند.
بدین سان در هر کویی، سربازخانه ای پدید آورده، بسیج موزیک و دیگر افزارها کردند. نیز دسته هایی رخت یکسان دوزانیده، پوشیدند. از بس سهیده بودند، تنها به روزهای آدینه بس نکرده، چنین نهادند که همه روزها به این کار پردازند. هر روز هنگام پسین، بازارها بسته و چیت فروش و قند فروش و مسگر و سمسار و بازرگان و هرچه که می بودند به خانه های خود می شتافتند و رخت دیگر کرده و تفنگ برداشته، آهنگ سربازخانۀ کوی خود می کردند و در آنجا همراه دیگران به مشق می پرداختند. هر روز، هنگام پسین، از هر کویی آواز کوس و شیپور و غوغای (یک دو) برمی خاست و روز به روز، به شکوه و بزرگی کار می افزود. شهر یکبار دیگر گردیده و گفتگوی همه از تفنگ خریدن و مشق سربازی کردن و آمادۀ جنگ و جانفشانی گردیدن شده بود، و چون از کوچه ها گذشتی، پیاپی این شعر را از زبان بچگان شنیدی:
یاشاسون دولت مشروطه مزهر آن یاشاسون
یاشاسون مشق ایلین ملت ایران یاشاســــون

این شور، همراه گفتگو از کشور و نگهداری آن، به همه جا رسیده و در بیشتر شهرها، این آرزو در میان می بود. لیکن جز از تبریز (اندکی هم در رشت)، در هیچ یکی پیش برده نشد و نتیجه به دست نیآمد. در تهران ابوالسادات کربلایی و مقتصدالعلماء نامانی به آن برخاستند که رخت سپاهی به تن کرده و تفنگ به دوش انداخته، مشق می کردند. و یک دسته هم به آنان پیوستند. چیزی که هست، چون پیشروان هواخواهی نشان ندادند، پس از زمانی دلسرد گردیده به کنار رفتند. شنیدنی است که مجلس به چنین کاری خرسندی نمی داد و دو سید آن را (مایۀ اغتشاش) می شماردند.
لیکن در تبریز گذشته ار آنکه انبوه مردم از درون دل آن را میخواستند و به آرزو و امید بسیار به آن رو آورده بودند، پیشروان، پشتیبانی بسیار نشان می دادند. پس از همۀ اینها (مرکز غیبی) به نگهبانی برخاسته، آن را هوشیارانه راه می برد. افزار جنگ به دست مردم پراکنده دادن، مایۀ هرگونه بیم تواند بود. برای جلوگیری، سردستگان کاردان و هوشیار می باید که از آشوب و خونریزی جلوگیری و کار را به آنجا می رساندند. آن کانون نهانی این شایندگی را از خود نشان می داد.
این کانون به پدید آوردن یک دسته جنگجویانی به نام (مجاهد) میکوشید و راستی را یک سپاهی از میان توده می آراست و برای پیشرفت آن خواست خود بود که این داستان تفنگ خریدن و مشق تیر اندازی کردن را به دستیاری سخنگویان و دیگران پیش آورده بود و از پشتیبانی و هواخواهی باز نمی ایستاد.
بدین سان، یک بهار بسیار خوش و تاریخی پیش آمده بود. اگرچه از محمدعلی میرزا، پاره ای بدخواهی ها نمودار می شد و در بسیاری جاها ناایمنی پدید آمده و دولت از جلوگیری باز می ایستاد و از آن سوی در همین روزها، گفتگو از بازگشتن میرزا علی اصغر خان اتابک که محمدعلی میرزا خواسته بود، می رفت و از همۀ اینها سرگرانی محمدعلی میرزا با مشروطه فهمیده می شد و ناگزیر مایۀ بیم و اندوه می گردید، با این همه یک روزگار خوش و درخشانی می گذشت.»
احمد کسروی؛ در: تاریخ مشروطۀ ایران، چاپ سیزدهم، انتشارات امیر کبیر، تهران، 1355.
در رسم الخط و نشانهای سجاوندی و سایر ویژگیها هیچ تغییری داده نشده است.

هیچ نظری موجود نیست: