۱۳۸۷ فروردین ۱۳, سه‌شنبه

دربارۀ دروغگویی و فن آن -3

این متن که در بیست و یک ژوئن 2004 نگاشته شده، از یک گفتگاه قدیمی بدینجا انتقال یافته است.
علي درنظرمحبت آميزی گفته است " راستش آنطور كه مي خواستم نتوانستم بخش اول بحث را خيلي به نتيجه گيري ارتباط دهم. احتمال مي دهم به به درستي نفهميده باشم. در نسبت ابژه و يا سوبژه بودن هر يك از سه متغير اصلي بحث - دروغ گويي، ذهن دروغ پرداز، و جامعه دروغگو - نكاتي متذكر شويد."
به نظرم ذهن دروغ پرداز آنچيزی است كه می تواند سوژه باشد، ولی دروغ گویی وضعيتی را به وجود می آورد كه از سوژه شدن آن جلوگيری می كند. چگونه؟ سوژه در كنش متقابل با ابژه ساخته می شود و داده ای از پيش ايجاد شده نيست. سوژه در واقعيت دخل و تصرف می كند و عملا واقعيتی نوين می آفریند، كه همان واقعيت اجتماعی یا انسانی است. اما سوژه فقط هنگامی می تواند سوژه شود و از "بازيچه ی تحولات كور و غير هدفمند اجتماعی بودن" برهد كه خود را به رسميت شناخته و " خرد خود - بنياد " باشد. به تعبيری روانشناختی عزت نفس داشته و اين عزت را فرو ننهد. حال آنكه دروغ در همانجا كه ذهن می بايد سوژه شود، با كنار گذاشتن خويشتن خويش (كه همان آگاهی است)، اين امكان را نابود می كند؛ بدون عزت نفس كه شناسنده به وجود نمی آيد و بدون خود كه " خرد خود - بنياد " معنایی ندارد (من فكر می كنم پس هستم)!
بی خویشتنی ، يا همان از خود بيگانگی، در او ليه ترین نحوه از نحوه های حضور و بروز، در دروغ گويي بروز می يابد
و به عنوان يك واقعيت اجتماعی ، و نه فردی ، امكان " ساختن " را از بين می برد.
1 Comments:
به انتظاری، سلام
عالی بود. ضمناً جایی مرقوم نموده ای "سوژه در واقعیت دخل و تصرف می کند" به نظر، منظور استاد ابژه بوده که اِرور لُپی رخ داده.... به دیداری، بدرود. خ


هیچ نظری موجود نیست: