۱۳۸۷ فروردین ۱۴, چهارشنبه

شناخت جامعه شناسی، نقد جامعه شناسی

این متن که در 29 آوریل 2006 نگاشته شده، از یک گفتگاه قدیمی بدینجا انتقال یافت.

جامعه شناسی! گویی گامی بلند، اما عجیب، در تاریخ اندیشه و شناخت انسان آغاز شده است. تا پیش از آن به گونه ای به آنچه می گذرد، یا می گذشته است، نگریسته می شد که همواره هاله ای از ایهام بر فهم واقعه سایه می افکند و بدینگونه، واقعیت همواره امری ناشناختنی و نافهمیدنی باقی می ماند. گامهایی که با شروع فلسفه مدرن برداشته شد، دانش فراز آمده از اقتصاددانان کلاسیک، اندیشه اصحاب دایرةالمعارف و......وسرانجام ایده آلیسم آلمانی، بی شک در شکل یابی دانشی که بعدها جامعه شناسی خوانده شد موثر بودند. با این حال این صنف از معرفت بشری تفاوتهای بسیاری با اصناف پیش از خود داشت و به همین دلیل عجیب می نمود. جامعه شناسی ماکس وبر توصیف نمود: جادوزدایی از فهم جامعه. جامعه شناسی با فلسفه ی سکولار از این حیث همسنخی بسیار داشت. چرا که به تبیین امر این جهانی با امر این جهانی می پرداخت. اما کدام امر؟ پاسخ این پرسش را نیز امیل دورکیم بیان نموده بود: تبیین امر اجتماعی با امر اجتماعی. به همین دو دلیل ( جادو زدایی از جامعه و تبیین آن عاری از تشبثاتی به خارج از آن) و بر خلاف فهم یک سویه از دانش پوزیتیو، که آن را دانشی محافظه کار می بیند، از قضا این علم ( جامعه شناسی) از همان ابتدا دانشی آفندی (Offensive) و متقابل (Opposition) جلوه گر شد. به نظر می رسد که تلاش فکری پیش-جامعه شاسانی چون ویکو در سویه ی تثبیت اصول و دستاوردهای مدرنیته، هر چند درپاره ای جهات این تلاش را محافظه کارانه نشان می دهد، و جامعه شناسانی که در سویه ای مخالف کارل مارکس ارزیابی می شوند، نیز، از آنجا که در هر حال حاوی نقد جامعه بوده است، بتواند این اپوزیسیونال بودن و افنزیویته را توضیح دهد. بسیار خوانده و شنیده ایم که" اخلاق پروتستانی و روحیه ی سرمایه داری نوید دهنده ی قابلیت همراهی دیانت مسیحی با جهان سرمایه داریِ در حالِ جهانی شدن بوده است" و چه بسا که این باور برداشتی درست را بیان می کند. اما در هر حال اندیشه ی وبر نیز اندیشه ی یک منتقد اجتماعی است، دفاع از عقلانیت و همان جادوزدایی از فهم اجتماعی دستاوردی است که شاید بتواند متهمان ردیف اول محافطه کاری همچون تالکوت پارسونز را هم تبریه کند.آیا این برایت در ثمره ی تلاش کسانی چون رابرت مرتن به ویژه با دستاوردهای او در رهگشایی جامعه شناسی شناخت به جامعه شناسی امریکا به چشم نمی خورد؟
اکنون ما در حال پی افکندن دانش اجتماعی خودمان هستیم، با عاریتی بسزا از عقلانیت مدرن و دشواری بسیار در تملک این عاریه! در حالی که با سرعتی برابر سرعت نور، در قیاس با شتاب تغییرات در درازنای تاریخ پر فراز و نشیب اما ناشناخته مان، در سلوک و شدنیم. در حالی که هر تلاش اصیل و جدیِ کوشندگان این مسیر نه با مقاومت قابل فهم جادویی که نمی خواهد زدوده شود، که با مقاومت یک الیگارشیِ لخت و لمیده بر تخت چند هزار ساله اش- که حتی حال اندیشیدن برای سامان دادن به یک مقاومت جدی را هم ندارد و به ناچار اندیشه ای با ویژگی های ماقبل تمدنی می پیماید- رو به رو هستیم. در حالی که دانش حقیقی و سنت خودمان را هم در پس افول اندیشه پس از هجومهای عرب و غز و خلج و تاتار و مغول و خود این غرب و استعمار تقریباً از دست داده ایم و آخرین فروغهایش نیز گویی در حال خاموش شدن است. آری در چنین هنگامه ای دانش اجتماعی نوین دارد در ایران دوران نوزادی خود را از سر می گذراند. این که این نوزاد از آب و گل درآید و موجودی تاریخدار شود، به عوامل بسیاری بستگی دارد. اما نمی توان نادیده انگاشت که در هر صورت اهل آن باید بکوشند. برای آن کس که کوششی ندارد هیچ امیدی نیست. گرچه وصالش نه به کوشش دهند،،،،در طلبش آنچه توانی بکوش.
از شگفتیهای این صنف دانش بشر یکی نیز اینکه از ابتدا فهم ونقد خودش را بر عهده گرفت و چنین شد که عمر نقد جامعه شناسی به درازای خود جامعه شناسی است. و این دانش، دانشی است خود-نقد-بنیاد.
همایش مسایل علوم اجتماعی ایران از دیدی جامعه شناختی چنین نفشی دارد، تا راه رفته را بازشناسد، تا راه پیش رو را با چشم بازبپیماید و تا در عصر دشوارِ دشوارِ دشوارِبیداری ایرانیان و گذارشان به برونشد از خویشتن رمزآلود تاریخی و فراشد به جهانِ جهانی بازاندیش جامعه باشد. چرا که جامعه تنها در جامعه شناسی است که خود را وجدان کرده و به فهم بی زنگار خود دست می یابد. اما دانشی را نیازمندیم که اصولا از پس فهم چیستی و چویش ما برآید و این مهم به نظر نمی رسد که از طریق هرگونه کوشش برای انطباق دستگاههای مفهومی دیگر بر این جامعه شدنی باشد؛ بگذریم که فهم مستوفای آن دستگاهها، خود، حکایت دیگری است که بیشتر ره به سوی امتناع دارد.

برچسبها:



بحثی که با یادداشت محسن گودرزی در وبلاگ جواد کاشی درگرفته و از قضا یک جواب محکم هم از دوست دیگرم حسین سراجزاده گرفته، از آن درامهای ناب وبلاگیست. صحنهی اول: محسن با دودلی و محافظهکاری تردیدهای خودش را دربارهی تحلیلهای سیاسی انجام شده در ...
posted by Esmail @ 7/04/2006 5

هیچ نظری موجود نیست: